سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ به شبهات آقای قرضاوی 2

جواب شبهه دوم: آقای قرضاوی گفته است: در صحیح بخاری و صحیح مسلم، در رابطه با مهدویت، روایتی نیامده است. اگر مهدویت صحیح بود، باید در صحیح بخاری و صحیح مسلم می آمد.

آقای احمد امین مصری، ابو زهره، محمد فرید وجدی، کامل مصطفی شیبی، احمد محمود صبحی، عبد المنعم، از شخصیت های برجسته اهل سنت یا لیدرهای وهابیت هستند که در بحث مهدویت این شبهه را دارند که چرا روایات حضرت مهدی (علیه السلام)، با این اهمیتی که دارد، در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیامده است .

البته شما اگر کتاب منهاج السنة إبن تیمیه را - که آقای حسن سقاف از علمای اردن می گوید بهتر است بگوییم منهاج البدعة - مطالعه کنید، غالبا ایشان وقتی در فضائل و امامت و خلافت امیر المومنین (علیه السلام) این همه روایات را می بیند و نمی تواند منکر آن شود، می گوید:

اگر این روایات صحیح می بود، چرا در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیامده است؟

لذا تقاضا داریم این جواب های نقضی که ما می دهیم، مانند حمد و سوره در آستین داشته باشید و حفظ کنید؛ چون این پاسخ، فقط برای شبهه آقای قرضاوی نیست، بلکه پاسخ شبهات شخصیت های دیگر و شبهات ‌مهدویت است.

جواب اول:

صحیح بخاری و صحیح مسلم، شامل تمام روایات صحاح اهل سنت نیست. این طور نیست که آقای بخاری و مسلم، تمام روایات صحیح را در این کتاب آورده باشند. آقای ابن حجر عسقلانی می نویسد:

بخاری گفته است:

ما أدخلت فی کتاب الجامع إلا ما صح و ترکت من الصحاح کی لا یطول الکتاب.

من، روایاتی را که در نزد من صحیح بود، در کتابم نیاورده ام تا کتابم طولانی و زیاد نشود.

خود آقای بخاری می گوید که من هم? روایات صحیح را نیاورده ام. پس این طور نیست که اگر روایاتی صحیح می بود، باید آقای بخاری آن را می آورد. شاید یکی از آنها، همین حدیث مربوط به مهدویت است.

تغلیق التعلیق لإبن حجر، ج5، ص420

خود حدیث غدیر هم که با 250 سند از 120 راوی نقل شده است، در این دو کتاب نیست و عمده اهل سنت معتقد به تواتر این حدیث هستند.

آقای ابن حجر عسقلانی در کتاب مقدمه فتح الباری، ص488 از بخاری نقل می کند:

أحفظ مائة ألف حدیث صحیح و أحفظ مائتی ألف حدیث غیر صحیح.

من صد هزار روایتِ صحیح و دویست هزار روایتِ غیر صحیح حفظ کرده ام.

اینکه می گوید دویست هزار روایتِ غیر صحیح حفظ کرده ام، بماند و فعلا کاری با آن نداریم، ولی می گوید من صد هزار روایتِ صحیح حفظ کرده ام، اما مجموع روایات صحیح بخاری با حذف مکررات، 2700 روایت است و با حفظ مکررات، حدود 6 هزار روایت است و حدود 93 هزار روایت صحیح را نیاورده است. پس با وجود این 93 هزار روایت باقیمانده که آقای بخاری می گوید صحیح بود و حفظ کرده ام، ولی در کتابم نیاورده ام (و در کتاب های دیگر است)، آقای قرضاوی با چه جرأتی می گوید:

اگر حدیث مهدویت صحیح بود، باید آقای بخاری می آورد.

این مطلبی است که خود آقای بخاری هم آن را ادعا نکرده است، ولی آقای قرضاوی در قرن 15 هجری، چیزی را ادعا می کند که خود بخاری و مسلم، این چنین ادعایی را نکرده اند.

عمدة القاری للعینی، ج1، ص6 - تذکرة الحفاظ للذهبی، ج2، ص556 - تاریخ الاسلام للذهبی، ج19، ص245

جواب دوم:

آقای حاکم نیشابوری - از شخصیت های برجسته اهل سنت - کتابی دارد به نام مستدرک الصحیحین که اخیرا در 3 جلد یا 4 جلد چاپ شده است و هزاران روایت را آورده است و گفته است:

صحیح علی شرط الشیخین، صحیح علی شرط بخاری، صحیح علی شرط مسلم، و لم یخرجاه.

و این روایات را ثابت کرده است که صحیح است و با مبنای رجالی بخاری و مسلم مطابقت می کرده است، ولی اینها نیاورده اند.

جواب سوم:

آیا از شرائط صحت روایت، ورود در صحیح بخاری و صحیح مسلم است؟ یعنی آقایان اهل سنت برای صحیح بودن روایت، شروطی دارند که حتما باید در صحیح بخاری و صحیح مسلم باشد؟

بنده اخیرا سفری به مکه داشتم. حدود شب 24 یا 25 ماه شعبان بود. پشت حجر اسماعیل (علیه السلام)، نماز خواندیم و سه چهار نفر از این آمرین بالمعروف و یکی از شرطه ها آمدند جلوی ما را گرفتند که چرا چنین و چنان می کنید و بعد از نماز، فلان جمله را می گویید؟ گفتم: ما بعد از نماز، سه مرتبه می گوییم:

الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر.

من فهمیدم که غرض آنها چیست؟ چون آنها می گویند که شما شیعیان، بعد از نماز، سه مرتبه می گویید:

خان الأمین، خان الأمین، خان الأمین.

گفتند: شما این تکبیر گفتن بعد از نماز را از کجا آورده اید؟ گفتم: امام صادق (علیه السلام) فرمود:

بعد از نماز، سه مرتبه دست خود را بلند کنید و بگویید:

الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر.

یکی از آنها گفت: تا به حال، من این را نشنیده بودم. گفتم: آیا از شرائط صحت روایت، شنیدن شماست؟ ایشان هم سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت. نفر بعدی گفت: روایت امام صادق (علیه السلام) مرسل و مرفوع است. گفتم: امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

تمام روایاتی که من می گویم، از پدرم است و او از پدرش و او از پدرش و او هم از امیر المومنین (علیه السلام) و او هم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است.

این سند روایت امام صادق (علیه السلام) است. چطور شد که اگر روایتی را ابو حنیفه متوفای 150 و مالک متوفای 159 و شافعی متوفای 204 و احمد بن حنبل متوفای 241 نقل کند، شما در آنها شبهه ای ندارید، ولی اگر امام صادق (علیه السلام) نقل کند، اشکال پیدا می کند. یکی از آنها گفت: اینچنین روایتی که شما می گویید در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیست. گفتم: مگر شما در کتاب های رجالی خود نوشته اید که مثلا شرط صحت روایت این است راوی آن عادل باشد و ثقه باشد و ... و باید در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده باشد؟ آیا این را آورده اید که از شرائط معتبر بودن روایت، ورود در صحیح بخاری و صحیح مسلم است؟ اینها شروع کردند به استفاده از الفاظ رکیک و تند. گفتم: این مبنا و منهج شماست که وقتی از جواب دادن عاجز هستید، شروع به فحاشی و اهانت کردن می کنید. گفتند: اگر زیاد حرف بزنی، تو را به زندان می بریم. گفتم: این هم حربه دیگر شماست. شما آمدید از من سوال کردید و من هم جواب دادم. وقتی شما بلد نیستید، سوال نکنید. بگذارید کسانی از شما که خود را عالم می دانند، آنها بیایند سوال کنند. وقتی شما سوال می کنید، جواب دادن هم بلد نیستید و در گِل گیر می کنید و متوسل به فحش و اهانت می شوید و ... .

خلاصه، یکی از جواب های ما به آنهایی که می گویند این روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیامده است، این است که مگر یکی از شرائط صحت روایت، ورود آن در صحیح بخاری و صحیح مسلم است؟

جواب چهارم:

آیا مگر دین مسلمانان با صحیح بخاری و صحیح مسلم گره خورده است؟

یکی از بزرگان معاصر اهل سنت به نام دکتر عبد الباقی، در کتاب بین یدی الساعة، ص123 می گوید:

لا أری لزاما علینا نحن المسلمین أن نربط دیننا بصحیح البخاری و مسلم. فلنفرض أنهما لم یکونا. فهل تشل حرکتنا و تتوقف دورتنا؟ لا. فالأمة بخیر و الحمد لله.

لزومی نمی بینیم که ما مسلمانان، دینمان را به صحیح بخاری و صحیح مسلم گره بزنیم. اگر صحیح بخاری و صحیح مسلم نبودند، آیا این حرکت اسلامی باید از بین می رفت و نقش ما در مسائل دینی متوقف می شد؟ خیر، اینگونه نیست.

جواب پنجم:

آیا می توانید ادعا کنید همین کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم که اکنون در دست مسلمانان و کتابخانه های مسلمانان است، همان کتابی است که آقای بخاری و مسلم نوشته اند؟ یا در گذر زمان، آنهایی که هوای أموی در سر داشتند، روایات را حذف کرده اند؟

بنده چند ماه قبل، جلسه ای را در رابطه با تحریف اهل سنت در احادیث مهدویت، در دفتر تبلیغات اسلامی داشتم و در آنجا، در این موضوع، مفصل بحث کردم. ولی فقط نمونه ای را در رابطه با بحث مهدویت می آورم و امیدوارم که به نوعی، به گوش آقای قرضاوی و طرفدارانش برسد.

بیش از 70 کتاب از کتاب های اهل سنت این روایت را آورده اند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

المهدی حق و هو من ولد فاطمه.

مهدی، حق است و از اولاد فاطمه است.

فعلا با سند این حدیث، کاری نداریم، ولی بزرگان اهل سنت گفته اند که این روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم بوده است.

آقای ابن حجر هیثمی، کتابی در رد شیعه نوشته به نام الصوائق المحرقة، در باب 11، فصل اول، ص163 می گوید:

قد أخرجه مسلم حدیث "المهدی حق و هو من ولد فاطمه".

آقای مسلم این روایت را در صحیح خود آورده است.

خُب، آقای قرضاوی! زحمت بکشید این صحیح مسلمی را که الآن در کشورهای اسلامی است، ورق بزنید و این روایت را برای ما پیدا کنید. چه کسی این روایت را حذف کرده و از صحیح مسلم برداشته است؟

آقای متقی هندی - که از علمای بزرگ اهل سنت است - در کتاب کنز العمال، ج14، ص264 می گوید:

آقای مسلم این روایت را در صحیح خود آورده است.

خُب، کتاب صحیح مسلم در تمام کتابخانه ها و نرم افزارها موجود است. از جلد اول و کلمه اول، بررسی کنید و ببنید که آیا این روایت در آنجا هست یا خیر؟

آقای شیخ محمد علی صبان، در کتاب إسعاف الراغبین، ص145 می گوید:

این روایت در صحیح مسلم آمده است.

آقای حمزاوی مالکی، در کتاب مشارق الأنوار، ص112 می گوید:

آقای مسلم این روایت را در صحیح خود آورده است.

آقای قرضاوی! این را به ما جواب بدهید، پس این روایت در کجای صحیح مسلم است؟

آیا آقایان متقی هندی و حمزاوی و محمد علی صبان و ابن حجر هیثمی دروغگو هستند؟ یا اگر راست می گویند که مسلم آن را در صحیح خود آورده است، پس کجاست؟ چرا این را از صحیح مسلم حذف کرده اید؟ چه کسانی آن را حذف کرده اند؟ پس این گونه شعار بی اساس ندهید که:

اگر این روایت صحیح می بود، باید در صحیح مسلم می آمد.

ما هم ثابت کردیم که این روایت در صحیح مسلم بوده و دست های خیانت کار أموی، آن را از این کتاب حذف کرده اند. البته این بیان ما، فقط اختصاص به این یک روایت ندارد، بلکه موارد متعددی داریم که بزرگان اهل سنت می گویند فلان روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم بوده و حال آنکه اکنون وجود ندارد. مثلا این حدیث را:

من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.

بسیاری از بزرگان و علمای اهل سنت گفته اند که این روایت در صحیح مسلم آمده است. حال آنکه در صحیح مسلم کنونی، این روایت وجود ندارد.

بنده در این زمینه، تحقیق میدانی مفصلی انجام داده ام. اولین کاری که در بحث ولایت آغاز کردیم، خداوند بیامرزد آقای فقیهی بروجردی را - مؤسس درمانگاه قرآن و عترت -، ایشان در سال 1351 از ما خواست که یک گروه علمی تشکیل بدهیم و صحیح بخاری و صحیح مسلم را که چاپ شده است را مقایسه کنیم و ببینیم که چه روایاتی را حذف کرده اند. خداوند بیامرزد آیت الله العظمی مرعشی نجفی را، ایشان هم در همین کتابخانه اش، یک اتاق ویژه ای در طبقه بالای آنجا به ما داده بود و به مسئول مخزن کتابخانه دستور داد هر کتابی را که آقای فلانی خواست - خطی یا غیر خطی -، در اختیارش بگذارید. حدود هفت هشت نفر بودیم و در حدود دو سال، ده، دوازده دوره و چاپ از صحیح بخاری و صحیح مسلم را با هم مقابله کردیم. حتی اگر یک واو جابجا شده بود را ثبت می کردیم. إن شاء الله به حول و قو? الهی، تا قبل از عید، فایلی را روی سایتمان خواهیم گذاشت با عنوان تحریفاتی که در کتب اهل سنت صورت گرفته است. فقط 50 مورد از ابن تیمیه که ادعا می کند این روایات در صحیح بخاری و صحیح مسلم بوده، پیدا کردیم که اکنون در این دو کتاب وجود ندارد. یا باید بگویند که ابن تیمیه کذاب است، یا باید بگویند که در صحیح بخاری و صحیح مسلم تا قبل از قرن هشتم بوده است و بعد از آن، اینها را برداشته اند.

حدود دو سال قبل، در ایام ماه مبارک رمضان در مکه بودم. با هماهنگی هایی که انجام شد، به کتابخانه بزرگی که در مکه است به نام مکتبة الحرمین، رفتیم. حدود هشت ساعت با رئیس کتابخانه که خوش برخورد و مؤدب و با نهایت احترام بود، صحبت کردیم و تمام بخش مخطوطات و تمام میکروفیلم هایی که گرفته بودند را در اختیار ما قرار داد. ایشان از کتاب های صحیح بخاری و صحیح مسلم که تا قبل از قرن هشتم نوشته شده بود را در اختیار ما قرار ندادند. به مدیر کتابخانه گفتم: من با کتاب های بعد از قرن هشتم نوشته شده، کاری ندارم و دنبال یک نسخه خطی از صحیح بخاری و صحیح مسلم می گردم که قبل از قرن هشتم نوشته شده باشد.

عزیزانی که به کتابخانه های داخل و یا خارج از کشور مراجعه می کنند و صدای ما را می شنوند، حتی اگر ده صفحه هم از صحیح بخاری مخطوط قبل از قرن هشتم بود، تصویر یا میکروفیلم آن را برای ما ارسال کنند و ما هم دست آنان را می بوسیم. ما نیاز ضروری داریم تا ثابت کنیم دست های جنایتکاری در کار بوده تا در راستای حذف احادیث مربوط به اهل بیت (علیه السلام) و حتی امیر المومنین (علیه السلام)، - حتی در صحیح بخاری و صحیح مسلم - دست کاری کرده اند.

جواب ششم:

آقای قرضاوی! چه کسی می گوید که در صحیحین نیست؟

روایات متعددی داریم بر اینکه در صحیح بخاری و صحیح مسلم، روایات مربوط به مهدویت وجود دارد.

بخاری از ابوهریره نقل می کند:

قال رسول اکرم صلی الله علیه و سلم: کیف أنتم إذا نزل إبن مریم فیکم و إمامکم منکم؟

چه خواهید کرد وقتی که عیسی بن مریم از آسمان نازل شود و نماز جماعت بخواند و امام جماعتش از شما باشد؟

صحیح بخاری، ج4، ص143 - صحیح مسلم، ج1، ص94

همچنین جابر بن عبدالله می گوید:

سمعت النبی صلی الله علیه و سلم یقول: ... فینزل عیسى بن مریم صلى الله علیه و سلم، فیقول أمیرهم: تعال، صل لنا، فیقول: لا.

امام به حضرت عیسی علیه السلام می گوید: بیا نماز بخوان، حضرت عیسی علیه السلام می گوید: خیر، شما باید نماز بخوانی.

صحیح مسلم، ج1، ص95

تمام شارحین صحیح بخاری و صحیح مسلم به اتفاق گفته اند:

مراد از:

إمامکم منکم.

حضرت مهدی (علیه السلام) است.

در فیض الباری فی شرح صحیح البخاری، ج4، ص44 می گوید:

و هذا صریح أن مصداق الإمام فی الأحادیث هو المهدی.

آقای ابن حجر عسقلانی در فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج6، ص358 می گوید:

تواترت الأخبار بأن المهدی من هذه الأمة و أن عیسى یصلی خلفه.

روایات متواتری وجود دارد که مهدی از این أمت اسلامی است و عیسی بن مریم هم پشت سر او نماز می خواند.

تهذیب التهذیب لإبن حجر، ج9، ص126 - تهذیب الکمال للمزی، ج25، ص149

آقای عینی در عمدة القاری، ج16، ص40 می گوید:

مراد از:

إمامکم منکم.

اشاره به حضرت مهدی (علیه السلام) است که حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند.

آقای نووی هم در شرح صحیح مسلم، ج18، ص58 همین تعبیر را دارد.

آقای عبد المحسن العباد - از اساتید توانمند دانشگاه اسلامی مدینه منوره و از وهابیت است - کتابی دارد به نام عقیدة اهل السنة و الأثر و در ص178 می گوید:

مراد از

إمامکم منکم.

حضرت مهدی (علیه السلام) است که حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند.

در این زمینه، روایات متعدد دیگری داریم. حتی خود البانی - که از او به بخاری دوران یاد می شود و بن‌باز، مفتی اعظم عربستان سعودی می گفت: شایسته است که البانی را امام الحدیث بنامیم - در کتاب سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج5، ص267 روایاتی که حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز می خواند را می آورد و می گوید: روایت صحیح و از نظر سند، اشکالی ندارد.



[ یکشنبه 90/9/27 ] [ 11:52 صبح ] [ حمید گلزار ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 213690